خداحافظ رفیق

باید برای خدا رفت ، رفت تا آنجا که پیامت دهند ، ماموریتت تمام شد .

باید برای خدا رفت ، رفت تا آنجا که پیامت دهند ، ماموریتت تمام شد .

خداحافظ رفیق

پیاده رو محل گذر است
توقف در آن جایز نیست
اگر بمانی ، مانده در جهلی
و اگر بروی ، ماندگاری
پیاده ها رفتند تا ما بمانیم
حالا پیاده روهایمان گرفته نامشان
--------------------------
برای سردار جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان و سه دلیرمرد
همراهش که در غمگین ترین روز تابستان 1361 (14 تیر ماه)
مسافر شهر زیتون شدند و از گرد راهشان خبری برایمان
نیامد ، صلــواتی هدیه فرمایید
--------------------------

آخرین نظرات

گروه فرهنگی مشرق - فتاوای مراجع عظام تقلید درباره برهنه شدن در هنگام سینه‌زنی برای سیدالشهداء(ع) در ادامه می‌آید:


حضرت امام خمینی(ره):

 اگر لخت شدن باعث مفسده نباشد، اشکال ندارد و بر زنان واجب است از نگاه کردن به بدن نامحرم اجتناب کنند. امام، استفتاءات، جواب3، سؤالات متفرقه، س 46؛


حضرت آیت الله العظمی خامنه ای:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

بسمه تعالى

در صورتى که نامحرم نباشد و مستلزم مفسده نباشد، برهنه شدن و سینه زدن جایز است ولى مناسب است با لباس عزادارى انجام بگیرد.

موفق و مؤید باشید.

حضرت آیت الله العظمی بهجت:

- حدود شرعى سینه ‏زنى و عزادارى:

 1833. برخى از شیعیان در مجالس عزادارى اهل بیت ـ علیهم‏السّلام ـ و خصوصا مجلس سرور شهیدان، اباعبداللّه‏ الحسین ـ علیه‏السّلام ـ اقدام به سینه‏زنى و کندن صورت مى‏نمایند ـ که باعث کبود شدن و خون‏ریزى مى‏شود ـ حکم شرعى آن چیست؟

جواب: در صورتى که مناسب عزادارى باشد و مرض‏آور نباشد، اشکال ندارد.


- لخت شدن و سرخ شدن بدن در عزادارى:

1834. لخت شدن در عزادارى چگونه است و اگر بر اثر سینه‏زنى، بدن سرخ شود، چه حکمى دارد؟

ج. اشکال ندارد و لخت شدنى که در معرض نظر حرام نامحرم باشد، جایز نیست.


حضرت آیت الله سیستانی:

سؤال: آیا در مجالس عزاداری، ناله وشیون بلند سر دادن و محکم به سر و صورت و دست کوبیدن جایز است ؟

پاسخ: اشکال ندارد.

۰ نظر ۲۷ دی ۹۳ ، ۱۴:۱۸
حسین فتحی

ه گزارش پایگاه خبری تحیلی فتن ٬ «جفری هالورسون» نظریه پرداز و پروفسور دانشگاه آریزونای امریکا، پس از فتنه ۸۸ با انتشار مقاله ای  (که در سایت مرکز مطالعات استراتژیک دانشگاه آریزونا منتشر شد) تصریح نمود که دیگر راهکارهای نظامی برای مقابله با حکومت ایران چندان کارآیی نداشته و جبهه غرب و استکبار باید تغییر تاکیک داده و «براندازی نرم» را در دستور کار خویش قرار دهد.

هالورسون نظریه خود را اینگونه مطرح می کند که ما برای موفقیت در مقابل نظام و حکومت ایران، باید از ماجرای کربلا بنفع خویش بهره برداری کنیم. بدین صورت که از تمام امکانات خویش برای «یزید» معرفی کردن «حکومت ایران» استفاده نماییم. اما نکتۀ جالب توجه در اینجاست که او «جریان شیرازی ها» را بعنوان بهترین کاراکتر برای ایفا نمودن نقش طرفداران امام حسین و مقابله با یزید ساختگی یعنی نظام مقدس جمهوری اسلامی معرفی می کند!

این نظریه پرداز، برای اثبات مناسب بودن این نقش برای جریان شیرازی ها، دلیل های متعددی عنوان می کند؛ از جمله: سید بودن رهبر این جریان، اهل کربلا بودن اکثر طرفداران این طیف، منتقد بودن آنها نسبت به نظام ایران، منتسب دانستن رهبر این جریان به عنوان «امام شیرازی» و اینکه شایعۀ کشته شدن او بوسیله سم و بدست حکومت ایران، بهترین دستاویزی است که ایفای نقش لشکر اولیاء را در این سناریوی مخوف برای این طیف مناسب جلوه می نماید.

نکتۀ پایانی این مقاله، پیشنهاد به سنای امریکا برای کمک به این جریان بوسیله وسائل ارتباط جمعی از جمله شبکه های ماهواره ای، اینترنت و سایتهای خبری در جهت ترویج افکار این جریان می باشد.

اکنون پس از ۴ سال از انتشار این مقاله، با رشد قارچ گونه شبکه های ماهواره ای وابسته به جریان شیرازی ها و همچنین تحرکات مرجع خودخوانده این جریان در تحریک جوانان علیه نظام، بازخوانی متن کامل این مقاله که توسط خادمین هیئت محبین اهل بیت(علیهم السلام) در «واحد سایبری هیئت» ترجمه و تنظیم شده است، خالی از لطف نیست:

A Counter-Narrative for Iranian Tyranny

یک «ضدّ روایت (پادروایت)» برای حکومت مستبد ایران

Written by admin on October 7, 2010

نویسنده: دکتر جفری هالوِرسون؛ ۱۵ مهر ۱۳۸۹

دانلود مقاله در قالب PDF از سایت رسمی دانشگاه آریزونا

۰ نظر ۲۷ دی ۹۳ ، ۱۳:۵۳
حسین فتحی

بدون شک، یکی از دغدغه های دیرینه و مهم مقام معظم رهبری که همواره مورد تأکید و توجه ایشان بوده، مقوله تهاجم فرهنگی است.

با وجود بحث های گوناگون درباره تهاجم فرهنگی و هویت و زمینه ها و مصادیق آن، باید اعتراف کنیم که هنوز آراء خالص و شفاف مقام معظم رهبری در این باره، مهجور و متروک مانده است و نسل جوان، شناخت دقیق و روشنی از این واقعیت اجتماعی ندارند. اگرچه مقام معظم رهبری اخیرا بحث ناتوی فرهنگی را مطرح فرموده اند که بحث تهاجم را نیز دردل خود دارد. از این رو، در این مقاله به تبیین معنا و مفهوم حقیقی تهاجم فرهنگی از دیدگاه مقام معظم رهبری می پردازیم تا پس از ایجاد معرفت جمعی نسبت به آن، حساسیت جمعی و عزم جمعی برای مقابله با این پروژه تهدید کننده شکل گیرد.

۰ نظر ۲۵ دی ۹۳ ، ۱۱:۲۶
حسین فتحی

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین بارء الخلائق اجمعین و الصلاه والسلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین ، ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الاطیبین الانجبین...


از ابتدای عالم که پای بشر به این کره ی خاکی باز شده است، و هر حقیقتی در عالم بوده است، از ناب ترین حقیقت عالم که خود ذات مقدس الله میباشد تا تمام مراتب هستی – هر حقی که بوده است یک بدل هم داشته است.

شما در سوره ی مبارکه ی نازعات دیده اید که حق تعالی از قول فرعون فرموده اند که: " أنا ربکم الاعلی (نازعات،24) " یک پادشاه مانند فرعون تبدیل می شود به بدل خدا! چنانچه از خدا در عالم، حقیقت بالاتری که وجود ندارد، از خدا بزرگ تر از خدا وسیع تر که حقی وجود ندارد، همین حق تا دلتان بخواهد در عالم بدل داشته است. نه اینکه فقط فرعون تنها بدل خدا بوده است، بلکه به تعداد موهای سر بنده و شما در عالم مدعی خدا، الوهیت و ربوبیت بوده است، بعضی مدعی ربوبیت بوده اند و بعضی دیگرهم مدعی هر دو!


 از مرتبه ی خداوندی که یک درجه پایین می آییم، مقدس ترین مقام درعالم بعد از خدایی مقام انبیاء الهی است.

۰ نظر ۲۳ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۰
حسین فتحی


امروز "تشیع انگلیسی" به اندازه وهابیت خطرناک است / این استاد حوزه و دانشگاه افزود: امروز شیعه انگلیسی در مشهد، قم، اصفهان و نجف مدرسه علمیه دارد و می‌خواهد تفکر امام و انقلاب را نابود کند/ من کی گفتم عزاداری برای حضرت محسن(ع) بدعت است چرا دروغ می‌گویید؟

حسن رحیم پو ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به اینکه با دو نوع اسلام و تشیع از نگاه امام و رهبری داریم گفت: ما کسانی داریم که به اسم امام اسلام آمریکایی و به تعبیر رهبر معظم انقلاب تشیع انگلیسی دارند.


وی با بیان اینکه باید مراقب تشیع انگلیسی که هدفش احمق نشان دادن شیعه است باشیم افزود: خدا لعنت کسانی که در عزاداری امام حسین لخت میشوند و می گویند "مستم و مستم"، "مشتم و مشتم" و "میرقصم و میرقصم رقاصه عباسم"؛ البته باید گفت 90 درصد هیأت ها برای خدا و عشق امام حسین(ع) خدمت می‌کنند و اگر مداح ها نبودند قضیه کربلا فراموش می‌شد.

۰ نظر ۲۳ دی ۹۳ ، ۱۴:۳۶
حسین فتحی

  تصاویر حماسه عظیم اربعین حسینی و اجتماع عاشقان اباعبدالله الحسین در کربلای معلی

 
no picture 
۰ نظر ۲۹ آذر ۹۳ ، ۱۴:۳۵
حسین فتحی



۱ نظر ۲۸ آذر ۹۳ ، ۲۱:۲۶
حسین فتحی

حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها فرمودند:

فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَهُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ….

و آنگاه که خداوند براى پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دین کهنه گردید.

در ایام محسنیه نفاقی که حضرت رسالت از آن بر امت می ترسید؛ ظاهر گشت. و آن هم بلافاصله بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم؛ نفاقی که وحشیانه آتش به درب خانه وحی کشاند و خلافت را از جایگاه حقیقی آن منحرف ساخت.

۰ نظر ۲۷ آذر ۹۳ ، ۱۵:۰۴
حسین فتحی

محسنیه، حرمت همه انبیاء و اولیاء از میان رفت.

حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در خطبه فدکیه فرمودند:
وَ أُضِیعَ الْحَرِیمُ، وَ أُزِیلَتِ‏ الْحُرْمَهُ عِنْدَ مَمَاتِهِ،
حریم ها ضایع شد و تمامی حرمت هنگام احتضار او (پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم) از میان رفت.
ایام عزای محسنیه با شهادت پیامبر شروع می شود و اولین روز ایام محسنیه به تعبیر حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها چه روزی است؟ روزی که تمامی حرمت زائل می شود. الحرمه، مفرد محلی به ال بوده و تمامی حرمت ها را شامل می شود. یعنی حرمت همه انبیاء و اوصیاء از میان رفت هنگام شهادت پیامبر اکرم. جز این هم نیست چون توهین به ختم رسل و اشرف رسل، توهین به همه پیامبران است. مگر چه اتفاقی افتاد که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها چنین تعبیر می کنند؟ همان اتفاقی که دومی معلون گفت: ان الرجل لیهجر، چون پیامبر خدا قصد وصیت کردن داشت فریاد برآوردند که این مرد هذیان می گوید.
و این آغاز فاجعه عظمی و داهیه کبری بود و اولین روز ایام محسنیه.

۰ نظر ۲۷ آذر ۹۳ ، ۱۵:۰۳
حسین فتحی

ایام محسنیه، ایامی که میراث حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به تاراج رفت

در این ایام بود که میراث  حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به تاراج رفت. اگرچه فدک هدیه بود و در دست حضرت صدیقه طاهره بود و ید، اماره و نشانه ملکیت است و از طرفی این ابی بکر بود که طبق قانون البینه للمدعی، مدعی فدک برای مسلمین شد و باید بینه و دلیل می آورد. اما باز حضرت صدیقه شهود اقامه کرد و شهود ایشان را ذی نفع خواندند و منکر آیه تطهیر شدند. و بعد از آن حضرت زهرا سلام الله علیها فدک را به عنوان ارث طلبید و ابی بکر حدیث جعل کرد که پیامبر فرمود: نحن معاشر الانبیا لا نورث، ما گروه انبیا ارثی به جا نمی گذاریم. حضرت فرمودند:

وَ اَنْتُمُ الانَ تَزَْعُمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ تَبْغُونَ، وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ، أَفَلا تَعْلَمُونَ؟ بَلى، قَدْ تَجَلَّى لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَهِ أَنّی اِبْنَتُهُ. اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَاُغْلَبُ عَلى اِرْثی؟ یَابْنَ اَبی‏قُحافَهَ! اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً، اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، إذْ یَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»  وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَکَرِیَّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِ‏یَعْقُوبَ»، وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ»، وَ قالَ «یُوصیکُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ»، وَ قالَ «اِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ».
آو شما اکنون گمان مى ‏برید که براى ما ارثى نیست، آیا خواهان حکم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است، آیا نمى‏دانید؟ در حالى که براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، که من دختر او هستم. اى مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابى‏قحافه،آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر مى‏اندازید، آیا قرآن نمى ‏گوید «سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: «و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرموده: «خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى‏کند که بهره پسر دو برابر دختر است»، و مى‏فرماید: «هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّى است براى پرهیزگاران .

آری دروغگویی و بی حیایی ابی بکر در دروغ بستن به خاتم الانبیا را با آیات قرآن ثابت نمود. اما باز میراث او را به تاراج بردند.

در ایام محسنیه چه گذشته بر بانوی هجده ساله ای که فرزند شش ماهه اش را سقط کرده و خانه اش را آتش کشیده اند او را مجروح و مصدوم نموده و حتی از گریه او را منع می کنند و میراثش را به تاراج برده اند… و او به علم الهی، شاهد فجیع ترین مصیبت یعنی انحراف خلافت از مسیر حق آن است می داند که غصب خلافت چه تبعاتی بر بشریت دارد. و او تنهاست آیا جز گریه آن هم در سایه نخلی در بیرون از مدینه راهی دارد؟!  نخلی که می بُرند تا زیر سایه اش گریه نکند. و او قدم در خانه های حزن ها می گذارد. و بعد از قدم گذاردن او به بیت الاحزان، دل محب و شیعه او به معنای واقعی مسرور نخواهد شد. علی الخصوص در سالروز این ایام حزن بار.

۰ نظر ۲۷ آذر ۹۳ ، ۱۴:۵۹
حسین فتحی

ایام محسنیه، ایامی که مادر سادات و ناموس خدا، به خون خویش غلطید..

امام حسن مجتبی علیه السلام خطاب به مغیره فرمود:

وَ أَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَهَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّى أَدْمَیْتَهَا وَ أَلْقَتْ مَا فِی بَطْنِهَا اسْتِذْلَالًا مِنْکَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ مُخَالَفَهً مِنْکَ لِأَمْرِهِ وَ انْتِهَاکاً لِحُرْمَتِهِ

تو همان کسی هستی که فاطمه دختر رسول خدا را آنچنان می زدی تا او را آغشته به خون کردی و آنچه در شکم داشت انداخت به خاطر ذلیل کردن رسول خدا و مخالفت امر او و هتک حرمت او چنین کردی.

یکی از چهل نفری که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را می زد چنین فاجعه ای بار آورد آنان دیگر چه مصائبی به بار آوردند خدا می داند. و این همه مصیبت و هتک حرمت در ایام محسنیه رخ داد.
الاحتجاج: ج۱، ص۲۷۸٫

۰ نظر ۲۷ آذر ۹۳ ، ۱۴:۵۷
حسین فتحی

219067_ksHRHawa

*از حاج آقای دولابی نقل شده است که:

از حضرت امیر علیه السلام نقل شده است که هر جا بسم الله بگویند و صلوات بفرستند- یعنی بگویند و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین-خداوند ملکی می فرستد که درآن مجلس غیبت نمی شود.من به این حدیث احتیاج داشتم که خدا آن را رساند،‌ زیرا در اکثر مجالس،‌ روضه ها و مساجد وقتی نگاه می کنید می بینید غیبت وجود دارد . غیبت چند جور است. یک وقت غیبت از برادر ایمانی است. یک وقت هم هست که گوینده از امامش غائب است و حرف میزند. این هم غیبت است. تو که امامت را ندیده ای چرا حرف میزنی؟ غیبت خواص این است. غیبت عوام این است که پشت سر مردم حرفی بزنند که خوششان نیاید. وقتی امام آدم غائب است چه؟ آیا این غیبت نیست که حرف بزند؟ این هم یک نوع غیبت است که دهان و زبان خواص را می بندد.وقتی این معنا پیاده شود دیگر کسی حرف نمی زند. برای خاصها غیبت این جوراست. علما و روحانیون که روز و شبشان را در دین خدا زحمت میکشند خواص ملتند. راهنمایند به سوی خدا و حجت و عزیز خدا و به سوی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. اینها هم نباید غیبت کنند. غیبت اینها مال خودشان است. حسابشان هم باخودشان است. با من وشما نیست. خواستم بگویم غیبت چند قسم است.

 

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۴:۴۶
حسین فتحی

126575_331

امام رضا(ع) به عنوان تنها امام معصومی که بارگاه مطهرشان در ایران و مشهد واقع شده، جایگاه خاصی برای همه ما دارند. حسن همجواری ایشان در ایران ما را به این نکته رهنمون می‌کند که سیره و مشی زندگی آن امام همام الگویی ویژه است که در اختیار همه ما قرار گرفته و می‌توانیم با استفاده از تک تک رهنمودهای امام هشتم(ع) زندگی خود را به سبک دینی جهت دهی کنیم. راستی که زوایای زندگی ثامن الحجج(ع) الگوی رستگاری است چنانکه در بخشی از شرح حال حضرت آمده است: « امام‌رضا(ع) کسی را با عمل و سخن خود نمی‌آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمی‌شد سخنش را قطع نمی‌کرد. هیچ نیازمندی را مأیوس باز نمی‌گرداند. شبها کم می‌خوابید و قرآن بسیار می‌خواند…» برای تبیین فرازهای سیره زندگی هشتمین پیشوای شیعه و استفاده از آنها برای رسیدن به سبک زندگی رضوی گفت وگو کرده ایم با حجت الاسلام والمسلمین سید عبدا… فاطمی نیا که در ادامه می‌خوانید:

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۴:۴۳
حسین فتحی

111

در سال ۱۳۲۰ ه. ق برابر با ۱۲۸۱ ه. ش ستاره‌ای در شهر تبریز، در خانه‌ای سرشار از علم و تقوا بدرخشید و افراد خانواده‌ را سرشار از شادی و شعف نمود.

فرزند را عبدالحسین نامیدند تا همواره سینه‌اش سرشار از عشق اهل‌بیت علیهم السلام باشد؛ پیوسته در مسیر ایشان گام بردارد و همچون مولایش امام حسین علیه‌السلام، شمیم روح افزای ولایت را پراکنده سازد. آری، عبدالحسین به دنیا آمد و الغدیر با او جان گرفت.

 

خاندان پاک علامه

شیخ احمد امینی تبریزی،(۱) پدر بزرگوار علامه امینی از عالمان با تقوا بود و مردم به ایشان همواره به دیده احترام می‌نگریستند. ایشان در سال ۱۲۸۷ هـ.ق در سَردها از توابع تبریز به دنیا آمد. میرزا احمد از فقها و مجتهدین زمان خود و در زهد و پارسایی زبانزد عموم بود. او در سال ۱۳۰۴ ه.ق به تبریز مهاجرت نمود و برای همیشه ساکن آنجا گردید.

برخی آثار به یادگار مانده از ایشان عبارتند از: شرحی بر قصیده المفجع و تعلیقاتی بر مکاسب شیخ انصاری. این مرد بزرگ در سال ۱۳۷۰ ه. ق، دیده از جهان فرو بست و در قبرستان نو شهر مقدس قم دفن گردید.

علامه امینی(ره) در مقام اجتهاد، منزلت و جایگاه والایی داشتند و بیشتر ساعات ایشان به تحقیق و مطالعه می‌گذشت. و از منابع علمی اسلامی توشه  برمی‌گرفت. ایشان در تفسیر، حدیث، تاریخ و علم رجال صاحب‌نظر بودند.

پدربزرگ علامه امینی، مولی نجفقلی مشهور به امین الشرع بود که نام خانوادگی علامه نیز از همین لقب گرفته شده است. ایشان در سال ۱۲۵۷ه. ق، در روستای سَردها ـ از توابع تبریز پا به عرصه هستی نهاد و به یادگیری دانش و ادب پرداخت. وی نیز بعدها ساکن شهر تبریز گردید. مردی زاهد، فاضل، پرهیزگار و ادیبی برجسته بود که به گردآوری اخبار ائمه اطهار علیهم السلام علاقه بسیاری داشت و چند مجموعه روایت نیز تدوین کرده و اشعاری به فارسی و ترکی از وی به جا مانده است. او در شعر خود به “واثق” تخلص می‌کرد و نقش مُهر او – آن طوری که در پشت برخی از رسائلش مشهود است – ” الواثق بالله الغنیِ عبدهُ نجفقلی” بوده است . وی در سن ۸۳ سالگی در سال ۱۳۴۰ه. ق از دنیا رفت و در وادی السلام نجف اشرف به خاک سپرده شد.(۲)

وادی السلام

واقعه عجیبی در مورد مرحوم نجفقلی نقل می‌کنند که ایشان بعد از رحلت، در تبریز دفن شدند اما بنا بر وصیت خود ایشان، جنازه آن بزرگوار پس از گذشت ۱۳ سال به نجف اشرف منتقل گردید و در قبرستان وادی السلام آرام گرفت.(۳) کسانی که در آن روز حضور داشتند نقل می‌کنند که پیکر ایشان پس از ۱۳ سال کاملا سالم بود. (۴)

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۴:۳۹
حسین فتحی

استفاده از تسبیح تربت در میان عمامه

ماجرای حالت احتضار آیت الله و شفاعت امام حسین علیه السلام

بنا بر گفته بزرگان آیت الله حائری علاقه شدیدی به ائمه اطهار علیهم السلام به خصوص امام حسین(ع) داشتند و به شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی فرمودند: هر روز قبل از درس فقه چند دقیقه ای ذکر مصیبتی بکنند. از علت عشقش پرسیدند، فرمود: در کربلا بودم، شب چهارشنبه ای بود که خواب دیدم سه روز دیگر می میرم، وقتی بیدار شدم با خود گفتم، خواب بود، اهمیت ندادم، روز چهارشنبه به درس و بحث و روز پنج شنبه به کارهای درس مشغول بودم، روز جمعه با دوستان به باغ اطراف شهر رفتیم، بعد از نهار، تب کردم، هر لحظه حالم بدتر می‌شد، به یاد خواب افتادم، به دوستان گفتم مرا به منزل ببرند، در منزل دیدم دو ملک برای قبض روح آمدند، با تمام قلبم متوجه امام حسین(ع) شدم، عرض کردم، مولای من، از مرگ نمی ترسم، ولی از اینکه دستم خالی است می ترسم، شما را به حق مادرت شفاعت کنید که خداوند مرگم را تأخیر بیندازد، ملک سومی آمد و به آنها گفت، امام حسین(ع) شفاعت کرد، خداوند پذیرفت، مرگش تأخیر افتاد، آنها رفتند، حالم بهتر شد. گریه و ناله خانواده را شنیدم. دستم را تکان دادم، یکی گفت: ساکت باشید حرکت کرد، اشاره کردم، چشمم را باز کردند، پایم را باز کردند، پنبه از دهانم برداشتند، آبی خواستم و… بعد از آن تا پانزده روز ضعف مفرط وکسالت داشتم؛ من هر چه دارم از امام حسین است.

نوحه‌خوان دسته‌های سینه زنی

آیت الله حائری در سامرا که بودند، علما در ایام تاسوعا و عاشورا برای دسته سینه زنی که در شهر راه می افتاد، نوحه خوانی و مرثیه سرایی می کرد، و در اراک که بود، دهه محرم، در مدرسه آقا ضیاء روضه می گرفتند و طلاب و مردم شهر شرکت می کردند. در تاسوعا و عاشورا، دسته سینه زنی راه می انداختند، خودشان پابرهنه و تحت الحنک انداخته بر پیشانی گل می مالید، همراه با دسته، سینه زنی می کردند و به مدرسه سپهدار می رفتند. در راه برای دسته نوحه خوانی ومرثیه سرایی می کردند. در قم که بودند، در ایام محرم به مجلس روضه آیت الله پائین شهری در مدرسه رضویه شرکت می کردند و در تاسوعا و عاشورا در مدرسه فیضیه از طرف حوزه علمیه مراسم می گرفت و دسته سینه زنی راه می انداخت. خودشان با پای برهنه و تحت الحنک انداخته و بر پیشانی گل مالیده، همراه دسته از طریق دارالشفاء به خیابان آمده و به حرم مشرف می شدند.

آیت الله کریمی جهرمی از اساتید حوزه علمیه قم نیز در این خصوص می‌گویند: آیت الله شیخ عبدالکریم حائری فانی در امام حسین علیه‌السلام بود، از زمانی که در سامرا درس می‌خواندند یا آن زمان که در کربلا بودند آیت الله حائری نوحه‌خوان دسته سینه زنی طلاب بود.

وقتی شیخ با تربت سیدالشهدا(ع) از طغیان آب رودخانه جلوگیری کرد

مرحوم آیت‌الله محمدتقی بهجت درباره یکی از کرامات شیخ عبدالکریم حائری یزدی این گونه نقل می‌کند: ” از کرامات حاج عبدالکریم حائری این بود که زمانی که رودخانه قم در اثر سیل طغیان کرده بود و آب تا لبه پل علی خانی رسیده بود، به گونه‌ای که عده‌ای از روی پل با آب رودخانه وضو می‌گرفتند و به خاطر آن نیز برای جلوگیری از نفوذ آب تمام فرش های مسجد امام را جمع کرده بودند، مرحوم حاج شیخ روی پل رفت و مقداری تربت-تربت مزار سیدالشهدا(ع)- را در دست گرفت و چیزی بر آن خواند و در آب انداخت، پس از این کار مرحوم حائری، به تدریج آب پایین آمد و بعد از چند ساعت چندین متر آب پایین‌تر رفت و به برکت این کار وی از طغیان بیش از حد رودخانه جلوگیری به عمل آمد. (در محضر آیت‌الله بهجت، محمد حسین رخشاد، جلد ۱)

استفاده از تسبیح تربت در میان عمامه

یکی از خصوصیات بارز آیت‌الله حائری یزدی این بود که همواره تسبیحی از تربت سیدالشهدا(ع) را به جهت تیمن، تبرک و توسل، در عمامه خویش قرار می‌داد، در ادامه تصویری از اقامه نماز جماعت توسط ایشان در حرم مطهر حضرت معصومه(س) را مشاهده می‌کنید که تسبیح تربت در میان عمامه مرحوم آیت‌الله حائری نمایان است.

حضور زنان محجبه در مراسم تشییع مؤسس حوزه علمیه قم همراه با عزاداری

سرانجام آیت‌الله حائری یزدی در ۱۷ ذیقعده ۱۳۵۵ نزدیک غروب دیده از جهان فرو بست، پاسبان‌ها از شهربانی به منزل آیت‌الله حائری آمدند و اصرار داشتند که همان شب دفن شود، علما و مراجع وقت با مهارت خاص مانع شدند، فردای آن روز، صبح زود مأموران نظمیه به منزل ایشان آمدند که هر چه زودتر جنازه را دفن کنند، اما علما به بهانه‌های مختلف مانند نبودن کفن، غیبت فلان آقا و … تشییع را تا نزدیک ظهر به تعویق انداختند.

کل شهر قم با خبر شدند، مردم از روستاهای اطراف نیز آمدند، حتی زنان عزلت‌نشین که از ترس کشف حجاب نمی‌توانستند بیرون بیایند با حجاب کامل همراه سایر اقشار مردم در تشییع و عزاداری شرکت کردند، جنازه در میان ناله و سر و سینه زدن مردان و زنان، در زمانی که هرگونه عزاداری ممنوع بود، تشییع شد و در مسجد بالاسر ـ که محل تدریس و نمازش بود ـ دفن شد.

تشییع پیکر آیت الله حائری یزدی در قم

گذری بر زندگی نامه آیت الله حائری و تاسیس حوزه علمیه قم

روز ۳ فروردین ۱۳۰۱ شمسی حوزه علمیه قم توسط آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی تاسیس شد.

 تأسیس حوزه‌های علمیه شیعی به شیوه سنتی به سال ۴۴۷ هجری باز می‌گردد. در آن سال، با یورش طغرل بیک، سرسلسله سلجوقیان به محلات شیعه نشین بغداد و آتش زدن کتابخانه مهم و گرانقدر شیعه، شیخ الطائفه طوسی ـ از علمای بزرگ شیعی آن زمان ـ ناگزیر به هجرت به نجف اشرف می‌شود و آنجا را به صورت پایگاه دانش و دین در می‌آورد و نخستین حوزه و دانشگاه بزرگ شیعه را بنا می‌نهد. علمای شیعه پس از مهاجرت شیخ طوسی از بغداد به نجف در نیمه دوم قرن پنجم هجری و تشکیل حلقه‌های درسی که از آن جمله «امالی» شیخ طوسی است، به نجف آمده و آنجا را تبدیل به مجتمع بزرگ علمی شیعه می‌‌کنند.

 مدرسه علمیه‌ قم، از دوران حیات امام صادق (ع) ـ اواسط قرن دوم هجری ـ فعالیت داشته و از‌‌ همان زمان مرکز تجمع علما و محدثان بزرگ بوده است. شهر قم در هیچ دوره‌ای از وجود فقها خالی نشده و همیشه دانش‌پژوهان و طلاب علوم دینی در آن جمع بوده‌اند. می‌توان گفت حوزه قم، یکی از قدیمی‌ترین مراکز نشر علوم اسلامی در جهان اسلام است که تاکنون باقی مانده است.

البته این روند، فراز و نشیب‌های بسیاری در طول تاریخ داشته است. تا زمانی که آیت‌الله میرزای قمی مسئولیت حوزه را برعهده داشت، حوزه با قوت و قدرت فعالیت می‌کند. اما پس از وفات میرزای قمی در ۱۲۳۱ هـ. ق، حوزه قم به ضعف و رکود می‌گراید و کم فروغ می‌شود و این رکود چند دهه ادامه می‌یابد تا اینکه با هجرت آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری به شهر قم، حوزه علمیه در قالب یک نهاد مستحکم، حیاتی دوباره می‌یابد.

در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی، با گسترش زمزمه‌های تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی نیاز شدیدی به یک پایگاه بزرگ و محکم در داخل ایران جهت حمایت از ارکان دین احساس می‌شود. به ویژه آنکه با شروع جنگ جهانی اول و تحولات در سطح منطقه، تردد طلاب و علما به شهرهای مذهبی عراق (کربلا، نجف، کاظمین، سامرا) که تا قبل از این تاریخ مراکز عمده تعلیم و تعلم علوم دینی به حساب می‌آمدند دشوار شده بود. به همین دلیل به محض ورود آیت‌الله حائری به ایران، مشتاقان علوم دینی جلسات درسی ایشان را برپا می‌کنند و آیت‌الله حائری این اشتیاق و نیاز را عمیقاً درک کرده و ماندن و خدمت کردن در ایران را بر رفتن به عتبات ترجیح می‌دهد.

مرحوم شیخ عبد‌الکریم حائری یزدی در سال ۱۲۷۶ هجری قمری در روستای مهرجرد یزد دیده به جهان می‌گشاید و اهالی روستای مهرجرد را که از فرزنددار شدن پدرش محمد جعفر مایوس بودند به شگفتی وامی‌دارد. پس از گذراندن دوران کودکی، عبدالکریم توسط یکی از بستگانش که در کسوت روحانیت بود به مکتب‌‌خانه‌ای در شهر اردکان سپرده می‌شود تا به تحصیل علوم ابتدایی و ادبی و قرائت قرآن بپردازد. سایه پرمهر پدر را در‌‌ همان دوران جوانی از دست می‌دهد و به خاطر عشق به مادر غمدیده، مدتی دست از تحصیل می‌کشد و به سوی او می‌شتابد. مدتی بعد، به حوزه علمیه یزد می‌رود و در مدرسه محمدتقی خان اقامت می‌کند و طولی نمی‌کشد که به عنوان یک دانش‌پژوه اسلامی با اندیشه‌های بلند در میان علمای بزرگ شناخته می‌شود.

 عبدالکریم هجده سال بیشتر ندارد که به دنبال دانش‌اندوزی بیشتر، راهی کربلا می‌شود و حدود دو سال در جوار حرم مطهر امام حسین علیه‌السلام به تهذیب و تحصیل مشغول می‌شود. علم و نبوغ شگفت‌آور او، آیت‌الله فاضل اردکانی ـ از اساتید بنام حوزه کربلا ـ را متقاعد می‌کند که حوزه کربلا برای پرورش و شکوفایی خلاقیت‌های علمی عبدالکریم کوچک است و او را به سوی میرزای بزرگ شیرازی (مرجع تقلید وقت) در سامرا می‌فرستد.

 میرزای شیرازی عنایت ویژه‌ای به آیت‌الله حائری داشت. حائری در سامرا و نجف نزد استادان مشهوری چون سیدمحمد فشارکی اصفهانی، میرزا محمدحسن شیرازی، آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی مدارج عالی ‌فقه و اصول را می‌گذراند و بزودی در شمار علما و فضلای مشهور آن سامان درمی‌آید. ایشان سال‌ها نیز در کربلا تدریس می‌کند.

پس از ۳۷ سال اقامت در کربلا، سامرا و نجف، آیت‌الله حائری در سال ۱۳۳۳ به دعوت حاج میرزای محمود فرزند حاج آقا محسن اراکی به اراک مهاجرت می‌کند و در همان جا حوزه تدریس علوم اسلامی را تشکیل می‌دهد. پس از هشت سال، تعداد طلاب در حوزه علمیه اراک از سیصد نفر افزون شده و حوزه اراک به عنوان یک مرکز عظیم علمی و تحقیقی مطرح می‌شود.

 در سال ۱۳۰۰ ه. ش، آیت‌الله حائری به زیارت مرقد مطهر امام رضا (ع) مشرف می‌شود و در اواخر زمستان‌‌ همان سال (مصادف با ۲۲ رجب ۱۳۴۰ ه. ق) به همراه فرزند بزرگش آیت‌الله مرتضی حائری و آیت‌الله محمدتقی خوانساری به قصد زیارت حرم مطهر حضرت معصومه و نیز اجابت دعوت مردم و علمای قم، از اراک راهی قم می‌شود. شهر قم به خاطر عید مبعث پیامبر اکرم (ص) آذین‌بندی شده بود و مردم با شنیدن زمزمه ورود آیت‌الله حائری به شهر، استقبال بی‌نظیری از او به عمل می‌آورند.

ماجرای استخاره شیخ و اقامت در قم

 آیت‌الله اراکی چگونگی تأسیس حوزه علمیه قم را چنین روایت می‌کند: «قبل از آمدن مرحوم حاج شیخ عبدالکریم، حوزه‌ای در قم وجود نداشت؛ با اینکه قبلاً علمای برجسته‌ای مانند میرزای قمی، حاج شیخ ابوالقاسم زاهد، آقا شیخ مهدی پایین شهری و… در قم سکونت داشتند، لیکن تقدیر الهی نبود حوزه‌ای در قم تشکیل شود و با اینکه میرزای قمی مقام علمی والایی داشت و صاحب کتاب «قوانین» و از مؤسسین علم اصول بوده، با این وجود حوزه‌ای در این شهر تأسیس نشده بود. تا اینکه خداوند متعال در دل حاج شیخ عبدالکریم که ساکن کربلا بودند، می‌اندازد که نذر کند به زیارت حضرت امام رضا (ع) برود… پس از مراجعت از مشهد به سلطان‌آباد، شیخ با این مساله مواجه می‌شود که به کربلا برود یا در ایران بماند. از طرفی موطن اصلی او کربلا بوده و از طرفی‌‌ رها کردن حوزه جدیدالتأسیس را صلاح نمی‌بیند. تکلیف شرعی او را وادار به توقف می‌کند در صورتی که قبلاً هیچ توقفی در ایران نداشته است.

پس از چندی، علمای قم سعی می‌کنند که ایشان را به قم بیاورند به جهت اینکه قم، جزو شهرهای مقدس است. بالاخره ایشان را به عنوان «زیارتی شب عید نوروز» به قم می‌آورند. همچنین حاج شیخ عبدالکریم را مجبور می‌کنند که در صحن نو حضرت معصومه (س) نماز مغرب و عشاء را به جماعت برگزار کند و بعد از اقامه نماز، حاج شیخ محمد سلطان الواعظین تهرانی، به توصیه علما به منبر رفته و مردم را تهییج می‌کنند که ایشان را نگه دارید. مردم قم با یک شوق و حال مخصوصی به ایشان می‌گروند؛ حتی بعضی می‌گویند که ‌ای اهل قم! زمانی که دعبل خزاعی به قم آمد و جبه امام رضا (ع) را به همراه آورده بود شما نگذاشتید که جبه امام رضا (ع) را از شهرتان بیرون برند. این شخص علم امام رضا (ع) را آورده است، نگذارید که او از این شهر برود… مرحوم شیخ مدتی فکر کردند و عاقبت قرار شد استخاره کنند. وقتی استخاره کردند، این آیه آمد که وَ اتُونی بِاَهلِکُم اَجمَعینَ؛ این آیه، مربوط به قضیه حضرت یوسف (ع) است که به برادرانش می‌گوید: «بروید پدرم را با اهل و عیال بردارید بیاورید.» مرحوم حاج شیخ نیز با الهام از این آیه دستور داد بروند و اهل و عیالش را به قم بیاورند. با ورود ایشان به شهر قم حوزه علمیه، حیات تازه‌ای را آغاز کرد.»

 تشکیل حوزه علمیه قم و حسن شهرت آیت‌الله حائری و از همه مهم‌تر مجاورت با حرم شریف کریمه اهل بیت سلام‌الله علیها، مشتاقان و طلاب و فضلای دینی را به سوی قم می‌کشاند و بسیاری از شاگردان ایشان که در اراک به سر می‌بردند، از جمله سیدمحمدتقی خوانساری، سیداحمد خوانساری، سیدروح‌الله خمینی، سیدمحمدرضا گلپایگانی و شیخ محمدعلی اراکی به قم می‌آیند.

 آیت‌الله شیخ عبدالکریم با روحیه‌ای مضاعف به بازسازی حوزه علمیه قم می‌پردازد. ایشان ابتدا اقدام به تعمیر مدرسه فیضیه قم به عنوان مرکز اصلی این حوزه می‌کند و سپس به سر و سامان دادن به وضعیت معیشت طلاب اقدام می‌کند. او تأکید داشت که اداره حوزه باید زیر نظر یک نفر باشد و دیگران در هر مقام علمی، به او یاری برسانند. علمای بزرگ هم بسیار هماهنگ با او عمل می‌کنند. مساله تبلیغ و اخلاق، برنامه آموزش زبان‌های خارجی، انجام خدمات اجتماعی و رفع نیازمندی‌های مردم، ساخت بیمارستان، دارالایتام و دارالاطعام و مرمت و احیای مدارس قدیمی از جمله خدمات موسس حوزه علمیه قم به شمار می‌رود.

 حوزه در مدت اقامت پانزده ساله آیت‌الله حائری از نظر علمی بسیار نیرومند شده و در امور سیاسی و مواجهه با سلطنت رضا شاه نیز پویا و مستقل بوده است. همچنین حوزه، پناهگاه محکم و عظیمی برای مردم مستضعف می‌شود و پشتیبانی این پایگاه بزرگ دینی از مردم و اعتراضاتشان به رژیم حاکم، روحیه انقلابی را تقویت می‌کند.

 مقابله با فشارهای رضاخان بر طلاب، مبارزه با طرح متحد‌الشکل شدن البسه، مقابله با دخالت وزارت فرهنگ در امور حوزه و ایستادگی در برابر طرح کشف حجاب از جمله مواردی است که پویایی و اثرگذاری حوزه تازه تاسیس قم را در مسائل سیاسی به خوبی نشان می‌دهد.

 اهمیت کار شیخ از دیدگاه امام

 آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری در شب ۱۷ ذی‌القعده ۱۳۱۷ قمری مطابق با دهم بهمن ماه ۱۳۱۵ هـ ش و در سن ۷۹ سالگی دارفانی را وداع گفت. پس از رحلت ایشان آیات عظام سیدمحمد حجت کوه‌کمری، سید محمدتقی خوانساری و سیدصدرالدین صدر محوریت مدیریتی و فکری حوزه را عهده‌دار می‌شوند و سپس آیت‌الله العظمی بروجردی در آذر ۱۳۲۳ شمسی مدیریت حوزه را برعهده می‌گیرد.

 اهمیت کار آیت‌الله حائری به قدری است که امام خمینی در این باره می‌فرمایند: «اگر مرحوم حاج شیخ در حال حاضر بودند، کاری را انجام می‌دادند که من انجام دادم و تأسیس حوزه علمیه در آن روز، از جهت سیاسی، کمتر از تأسیس جمهوری اسلامی در ایران امروز نبود.»

آیت الله سبحانی از مراجع تقلید نیز درباره ایشان می‌گوید: آیت الله حائری از شخصیت‌های نادر جهان اسلام و تشیع است. در شرایط خفقان رضاشاه با اراده و تصمیم آهنین حوزه را تاسیس کرد و در مدت ۱۳ سال با سیاست بسیار عالمانه حافظ و نگهبان آن بود.

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۴:۳۶
حسین فتحی

goto

من یادم هست چند سال قبل طلبه بودم میخواستم لواسانات منبر بروم. وقتی از منزل آمدم بیرون یک خواهری دارم که حالا داماد و عروس دارد آن موقع ۳-۴ ساله بود این شروع به گریه کردن کرد که دنبال من بیاید چون به من علاقه داشت. مادرم به من گفت سوارش می کنیم ما خیابان ۱۷ شهریور سر ادیب پیاده می شویم برویم منزل مادربزرگمان که این بچه هم گریه نکند. من ناراحت شدم گفتم این تاکسی ها حالا غر می زنند گفتم نمی‌شود و رفتم .


خب کار بدی کردم. مادر از من تقاضا کرده این دخترم سوار کن این بچه دارد گریه می کند. خب من باید می گفتم بفرمایید بر فرض تاکسی هم کمی بیشتر پول می دادم. ولی گاهی اوقات آدم اعصابش ناراحت است از دستش در می رود یک اشتباهی می‌کند . ما این اشتباه را کردیم. همان جا هم گرفتار شدیم.

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۴:۳۳
حسین فتحی

images-110x110

آیت الله جاودان در درس اخلاق اخیر خود مطالبی پیرامون «روز حسرت» بیان داشته است که متن آن در پی می آید:

در آیه ۳۹ سوره مبارکه مریم می فرماید: وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَهِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَهٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ می فرماید آنها را انذار کن و از یک روزی بترسان که آن روز، روز حسرت است. چرا روز حسرت است؟ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ کار تمام شده. من این را نمی فهمم. اگر بفهمم آتش می گیرم. دیگر می دوم. استاد ما می فرمودند شیعه مانند آدمی است که آتش گرفته. طوری می دود که انگار می خواهد آتش را خاموش کند. ما نمی دویم. راحت هستیم.

۱ نظر ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۴:۳۱
حسین فتحی

پیام جهانی دسته حسینیه اعظم زنجان - حاج مهدی رسولی

۱ نظر ۱۶ آبان ۹۳ ، ۱۵:۵۸
حسین فتحی

هیئت الرضا تموم زندگیمه

۰ نظر ۱۰ آبان ۹۳ ، ۱۳:۰۵
حسین فتحی

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۹
حسین فتحی

عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو، و این هر دو، ‌عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود ...

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۱
حسین فتحی

نماهنگ جدید محرمی حاج عبدالرضاهلالی وحامدزمانی (فوق العاده)

ماه نیزه ها ، نماهنگ محرم 1436


صوتی 

تصویری

۱ نظر ۰۹ آبان ۹۳ ، ۱۳:۵۹
حسین فتحی


حضرت علی بن الحسین، امام سجاد علیه السلام در روز 5 شعبان یا 15 جمادی الاولی سال 38 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود و در 12 یا 18 و بنابر مشهور در 25 محرم سال 95 ه.ق در سن حدود 56 سالگی مسموم شده و به شهادت رسید، آن حضرت در واقعه کربلا 23 سال داشت، مرقد شریفش در مدینه در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی علیه السلام است.
دوران امامت او که 35 سال بود، مصادف با دشوارترین دوران ظلم و خفقان امویان (از یزید تا ولید بن عبدالملک) گذشت.
امام سجاد علیه السلام در دوران زندگی، رنجها و ناراحتیهای بسیار دید، در ماجرای کربلا، سخت‏ترین شکنجه‏ها و ستمها به او وارد آمد، و بعد که به مدینه بازگشت در طول 35 سال عمر خود، همواره از مصائب کربلا یاد می‏کرد و می‏گریست و در حالی که اشک می‏ریخت می‏فرمود:
قتل ابن رسول الله جائعا، قتل ابن رسول الله عطشانا.
روزی یکی از غلامانش مخفیانه به او نگریست، دید او به سجده افتاده و گریه می‏کند، عرض کرد: «آیا وقت پایان حزن نرسیده است؟»
امام سجاد علیه السلام به او فرمود: «وای بر تو، مادرت بعزایت بنشیند، حضرت یعقوب علیه السلام در میان دوازده پسر، یکی از پسرانش حضرت یوسف علیه السلام از نظرش غایب گردید، گریه می‏کرد و می‏گفت:
یا اسفی علی یوسف و ابیضت عیناه من الحزن و هو کظیم.
و من در نزدیک خود، پدر و جماعتی از بستگانم را دیدم که سر بریدند، چگونه گریه نکنم؟
آن حضرت به نوادگان عقیل بیشتر از نوادگان جعفر طیار، نظر لطف داشت، وقتی علتش را پرسیدند فرمود: «من وقتی که بیاد جانبازیهای پدران آنها امام حسین علیه السلام در کربلا می‏افتم دلم به حال آنها می‏سوزد.» (1)
مقام امام سجاد علیه السلام و توجه معنوی مردم حجاز به آن بزرگوار موجب شد که هشام بن عبدالملک در عصر حکومت ولید بن عبدالملک نقشه قتل آن حضرت را بریزد.
او توسط افرادی مرموزی، آن حضرت را مسموم کرد، و آن بزرگوار بستری گردید و معالجات سودی نبخشید، و به شهادت رسید. (2)
و بعضی نقل می‏کنند: آن حضرت بر اثر زهری که ولید بن عبد الملک (ششمین خلیفه اموی) به آن حضرت خورانید، مسموم شده و به شهادت رسید (و اینقول از نظر تطبیق تاریخی، صحیح‏تر به نظر می‏رسد.)
و ممکن است که آنحضرت با دسیسه هشام بن عبدالملک، به دستور برادرش ولید بن عبدالملک، مسموم شده باشد، و هر دو در این امر شریک باشند.
و از دعوات راوندی نقل شده که آن حضرت در بستر شهادت مکرر می‏گفت:
اللهم ارحمنی فانک کریم، اللهم ارحمنی فانک رحیم.
امام باقر علیه السلام فرمود: هنگامی که وفات پدرم فرا رسید، مرا به سینه خود چسبانید و فرمود: پسر جانم:
ایاک و ظلم من لا یجد علیک ناصرا الا الله‏حضرت ابوالحسن علیه السلام فرمود: هنگامی که وفات امام سجاد علیه السلام نزدیک شد، سه بار بیهوش شد و سپس دیده باز کرد و سوره اذا وقعت الواقعه و انا فتحنا را قرائت کرد و فرمود:
الحمد لله الذی صدقتا وعده و اورثنا الارض نتبؤء من الجنة حیث نشاء فنعم اجر العاملین .
سپس هماندم از دنیا رفت. (3)
امام باقر علیه السلام فرمود: حضرت سجاد علیه السلام ناقه (شتر ماده)ای داشت که 22 سفر با او به حج رفته بود و حتی یک تازیانه به او نزده بود، بعد از وفات آنحضرت ما بی‏خبر بودیم ناگاه یکی از خدمتگذاران آمد و گفت: ناقه بیرون رفته و کنار قبر امام سجاد علیه السلام زانو زده است، گردنش را به قبر می‏مالد و می‏نالد، با اینکه هنوز قبر را ندیده بود. (4)
و در نقل دیگر آمده: امام باقر علیه السلام نزد آن شتر آمد، دید در خاک می‏غلطد و اشک می‏ریزد، به او فرمود: اکنون بس است برخیز به جایگاه خود برو، او برخاست و به جایگاه خود بازگشت، بعد از چند لحظه سراسیمه کنار قبر امام سجاد علیه السلام رفت و در خاک غلطید و اشک می‏ریخت، امام باقر علیه السلام کنار او آمد و فرمود: اکنون بس است برخیز، او برنخواست، فرمود: آزادش بگذارید، او وداع می‏کند، سه روز به همان حال بود تا مرد. (5)
هنگامی که امام سجاد علیه السلام از دنیا رفت. مردم مدینه فهمیدند که آن حضرت به صد خانواده، غذا می‏رسانده است.
جمعی از فقرای مردم مدینه نمی‏دانستند که معاش آنها از کجا تامین می‏شود، وقتی که امام سجاد علیه السلام از دنیا رفت، دریافتند که او بود شبانه بطور ناشناس غذای آنها را به دوش خود حمل کرده و به آنها می‏رسانید، هنگام غسل جنازه آن حضرت، خراشهایی در بدن او دیدند که آثار انبانها و بارهای غذا و طعام بود که شبها برای فقراء حمل می‏کرد. (6)
بعضی نقل کرده‏اند: امام باقر علیه السلام پس از غسل، گریه سختی کرد بعضی از اصحاب او دلداری می‏دادند، فرمود: هنگام غسل، آثار غل جامعه را در بدن نازنین پدرم دیدم بیاد مصائب آن حضرت هنگام اسارت شدم...

گریه ابر

گر بگرید ابر چشم اشکبار آرم بیاد 
ور بخندد لاله غلب داغدار آرم بیاد
گر ببینم شمع سوزانی میان انجمن 
سرگذشت عمر را بی‏اختیار آرم بیاد 
صحنه‏ها هردم بچشمانم مجسم می‏شود 
خاطرات دردناک و ناگوار آرم بیاد
ابر گه گه گرید اما چشم من هر صبح و شام
روزهای شام و آن شبهای تار آرم بیاد
گر ببینم زینب و زیور روی گردانم از آن
گوشهای پاره و بی‏گوشوار آرم بیاد 
گر گلی عطشان ببینم در کنار غنچه‏اش 
هم رباب نشسته و هم شیر خوار آرم بیاد 
ریزش باران که می‏بینم بهر دشت چمن 
سنگهای شامیان نابکار آرم بیاد 
گر ببینم آتشی از دور گویم خیمه‏هاست 
خیمه و طفلان در حال فرار آرم بیاد
در جسم جهان فیض بهارانم من 
عالم چون زمین تشنه بارانم من 
در زهد دلیل پارسایان جان در عشق امام 
جان نثارانم من فرزند حسین و زینت عبادم 
شایسته ترین سجده گذارانم من 
با اینهمه منزلت ز سوز دل و جان روشنگر 
بزم سوگوارانم من چون لاله همیشه از جگر
می‏سوزم چون شمع همیشه اشکبارانم من
دردا که چه آورد قضا بر سر من ایکاش نمی‏زاد مرا مادر من

پی نوشت : 

1- کامل الزیاره ص 107 - بحار ج 44 ص 110
2- این مطلب از مصباح کفعمی ذکر شده است (منتخب التواریخ ص 350.)
3- اصول کافی ج 1 ص 448 - بحار ج 46 ص 147.
4- اصول کافی ج 1 ص 448 - بحار ج 26 ص 147.
5- انوار البهیه ص 128.
6- کشف الغمه ج 2 ص 266.

 

۰ نظر ۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۱
حسین فتحی

13930113_3126056

نهضت حسینی ما...

در دو فصل، امام(ره) مسأله‌ی نهضت را به مسأله‌ی عاشورا گره زدند: یکی در فصل اول نهضت - یعنی روزهای محرّم سال 42 - که تریبون بیان مسایل نهضت، حسینیه‌ها و مجالس روضه‌خوانی و هیئات سینه‌زنی و روضه‌ی روضه‌خوانها و ذکر مصیبت گویندگان مذهبی شد و دیگری، فصلِ آخر نهضت - یعنی محرّم سال 57 - بود که امام(ره) اعلام فرمودند: «ماه محرّم گرامی و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس برپا کنند». ایشان، عنوان این ماه را ماه پیروزی خون بر شمشیر قرار دادند و مجدداً همان طوفان عظیم عمومی و مردمی به وجود آمد؛ یعنی ماجرای نهضت که روح و جهت حسینی داشت، با ماجرای ذکر مصیبت حسینی و یاد امام حسین(ع) گره خورد.این، در مقام عمل بود. در مقام تبلیغ و واقع و ثبوت هم که مطلب روشن است. حرکت امام حسین(ع) برای اقامه‌ی حق و عدل بود: «انّما خرجت لطلب‌الاصلاح فی امّة جدّی ارید ان امر بالمعروف وانهی عن‌المنکر ...». در زیارت اربعین که یکی از بهترین زیارات است، می‌خوانیم:

۱ نظر ۰۷ آبان ۹۳ ، ۱۴:۵۰
حسین فتحی

تاحالا دقت کردین....!

 

همه حروف گناه (گ.ن. ا.ه) با نگاه (ن .گ.ا.ه) یکیه!!؟

 

روزی حضرت علی علیه السلام

توی کوفه شیطان رو دیدند که تیرهایی به همراه دارد

که از نوک یه دونه از تیرها زهر می‌چکید

به شیطان فرمودند: ای ملعون چرا این تیرت با بقیه فرق دارد

شیطان گفت: این تیرو فقط برای نشانه گیری

"چشم شیعیان شما"

استفاده می‌کنم

امام علی علیه السلام (گرچه می‌دانستند اما) پرسیدند: برای چه منظوری؟!!

آن ملعون گفت: با نگاه لذت بخش به دختران جوان و نامحرم چشمشان کور می‌شود

و

وقتی چشمشان کور شد دلشان هم کور و کر می‌شود

پس هرچه در باره خدا و دین بگویید به گوششان فرو نمی‌رود

حضرت آهی کشیدند و گفتند: پس به همین دلیل است هرچه درباره دین به مردم (چشم چران) می‌گویی به خرجشان نمی‌رود

 

(داستان دوستان: آیت الله اشتهاردی)

۱ نظر ۰۲ آبان ۹۳ ، ۱۳:۴۴
حسین فتحی



۰ نظر ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۵:۲۹
حسین فتحی

http://s5.picofile.com/file/8129377992/r6qd7pqvqdjaj7lvw3p.jpg

۳ نظر ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۵:۱۷
حسین فتحی

در پی حکم اعدام روحانی مبارز و مجاهد عربستان، شیخ نمر باقر النمر، از سوی بی‌دادگاه‌های عربستان، حضرت آیت الله العظمی صافی از وزارت امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی ایران خواستند تا نسبت به لغو حکم اعدام این روحانی عالی‌مقام، اقدامی سریع و مقتضی انجام دهد.

در ملاقاتی که روز گذشته جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۳ آقای دکتر نهاوندیان، رئیس دفتر ریاست جمهوری با معظم له داشت؛ ایشان فرمودند: حکم اعدام این روحانی مبارز و مظلوم برای همه‌ی شیعیان و مسلمانان آزاده موجب تأثر و تأسف شدید است. روحانی که بدون هیچ گناهی از سوی حکام کشور عربستان محکوم به اشد مجازات شده است.

مرجع تقلید شیعیان جهان ادامه دادند: آقای دکتر ظریف وزیر امور خارجه‌‌ی کشورمان در این باره اقدام فوری انجام دهد و تأثر علمای اسلام و همچنین قاطبه‌ی مسلمانان را به آنان ابلاغ نموده و عواقب چنین حکم ظالمانه‌ای را به آنان گوشزد نمایند.

۰ نظر ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۵:۰۱
حسین فتحی

فرمانده دل ها...

شرح شهادت :

فرمانده محبوب بسیجیها، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبهه‌ها و شرکت در عملیات و صحنه‌های افتخارآفرین، در درگیری با ضدانقلاب شربت شهادت نوشید و روح بلندش را از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوی گزیند.

پ.ن : دنیا و آخرت همچون باختر و خاورند ، دوری از یکی نزدیکی به دیگری است. (مخاطب خاص و اول این پست ، اول خودم هستم . . .)

۰ نظر ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۴:۵۲
حسین فتحی

از مرحوم ایت الله بهجت(ره) سوال شد:

چه کنیم تا برای نماز صبح بیدار شویم؟

در پاسخ فرمودند:کسی که باقی نماز هایش را در اول وقت بخواند...

خدا او را برای نماز صبح بیدار می کند

۰ نظر ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۴:۴۹
حسین فتحی

|یٰاعَلیٖماًبِضُرّیٖ|
ما بدین در نه پی حشمٺ و جاه آمده‌ایـــمــ
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایمــ

ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
ٺا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایمــ

سبزه خط ٺو دیدیم و ز بسٺان بهشٺ
به طلبڪاری این مهرگیاه آمده‌ایمــ

با چنین گنج ڪه شد خازن او روح امین
به گدایی به در خانه شاه آمده‌ایمــ

لنگر حلم ٺو ای ڪشتی توفیق ڪجاست
که در ایݧ بحر ڪرم غرق گناه آمده‌ایمــ

آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیواݧ عمل نامه سیاه آمده‌ایمــ

حافظ این خرقه پشمینه مینداز که ما
از پی قافله با آٺش آه آمده‌ایمــ
حافظ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقٺی امام مسلمین میفرمان ڪه رزق سالَم رو از فاطمیه میگیرم،از عظمٺ این ایامــ خبر میده...
گناه نڪنیم انشاءالله
تو فرازی از حدیث شریف ڪساء اومده ڪه بعد اینڪه جبرئیل سوال ڪرد از خدا ڪه اینا ڪین زیر ڪساء،خدا در پاسخ گفت:اینها فاطمه، پدر{فاطمه}،شوهر{فاطمه}و دوتا فرزند{فاطمه}هستند زیر ڪساء.
(همشونو بافاطمه معرفی ڪرد)
انگار میخواد بفرماد...
هرچه آفریدم بخاطر فاطمه است ....

۰ نظر ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۵۱
حسین فتحی

|یٰا مَنْ تَحَبَّبَ اِلَیَّ وَ هُوَ غَنیٌّ عَنّیٖ|


بٰانوبَنٰایِ گِرْیِہ و زٰارۍٖ نَدٰاشْٺَمــْ

اَمّٰا اَڱَرْ ڪِہ مٰادَرِٺٰاݩ بَسْٺَرۍٖ نَبودْ

اِمْروزْ بٰا نَفَښ زَدَنۺ خۅݩ نِمیٖگَڔیٖسٺ

دیٖروزْ اَگَر جِسٰارَٺِ میٖخِ دَریٖ نَبوڋ

۰ نظر ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۴۸
حسین فتحی

|یٰا نٰافِعــْ|
#به_قلم_خودمانــ :)
آنقَدَر ذوق میکنم وقتی که پی اِم میدهم
در همان لحظه پی ام از سوی تو سین میشود
........‌
من دعاهایم برآورده است چون آرام و ناز
این دعاها از دلِ پاکِ تو آمین میشود
‌........
اصلِ اصلی تو تمامت کُلُّهم ایرانی است
وارداتِ ماه اکنون نیز از چین میشود
........
عشقها گر پاک باشد وصل ها خواهد رسید
این بدان وصل دوعاشق از رَهِ دین میشود
.......

۰ نظر ۰۹ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۲۳
حسین فتحی

روی پرده خانه کعبه این آیه از قرآن حک شده که :

«نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ»

بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم

 

 

+ گاهی اوقات آرزوهایی داشتم و تو زیر نامه آرزوهام نوشتی موافقت نمی‌شود.

راستش اولش حس خوبی نداشتم، دلم می‌گرفت، شاید به خاطر جنسم که شیشه حس و عاطفه بود .

منو ببخش که یه وقتایی از سر بی‌صبری و ناشکیبایی تو خلوت و تنهاییم ازت می‌پرسم : آخه چرا ؟ 

وقتایی که هر چی فکر می کردم فکر اسیر خاکم به هیچ جا نمی‌رسید.

دنبال دلیل می‌گشتم و دلیلی پیدا نمی‌کردم،

پیش می‌اومد که با یه بغضی تو گلوم تکرار کنم: آخه واسه چی ؟ چی می شه اگه ... ؟

یه وقتایی از سر بی‌حوصلگی و فراموشکاری بهت گله می‌کردم،

چقدر از بزرگواریت شرمنده‌ام که منو در تموم لحظه‌های ناشکریم، توی تموم لحظه‌های بی‌صبریم با محبت تحملم کردی،

نه تنبیهم کردی نه حتی ذره‌ای محبتت رو ازم دریغ کردی.

توی تنهاترین لحظات تنهاییم، درست تو لحظه‌هایی که فکر می‌کردم هیچ کس نیست،

اون موقع که به این حس می‌رسیدم که چقدر تنهام، واسم نشونه می‌فرستادی که :

من خودم تا آخرین لحظه باهاتم  واسه تموم لحظات همراهتم.

من تنها بنده تو نبودم اما یه لحظه هم تنها رهام نکردی.

هر وقت خواستم ببینمت بی‌درنگ با مهربونی در رو به روم باز کردی و نگاه نکردی گناهکارم. حذفم نکردی،

من همیشه دست خالی به دیدنت اومدم و تو همیشه با دست پر روانه‌ام کردی.

هر وقت صدات کردم طوری بهم جواب دادی که انگار مدت‌هاست منتظرم بودی؛

هر وقت ندونسته از بیراه سر‌در‌آوردم خودت منو صدا کردی،

گاهی با تلنگر اتفاقات ساده روزمره منو از ادامه یه راه غلط منع کردی.

اما حتی اون وقتی که ازم مکدر بودی با بزرگواری آبروم رو حفظ کردی.

ازت متشکرم خدای خوب من

۰ نظر ۰۹ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۵۵
حسین فتحی

ﭼﻨﺪ ﺳﺆﺍﻝ ﻣﻬﻢ :



۱.ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﻃﺒﻖ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺸﺎﻥ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺯﺭتشت ﺍﺳﺖ، ﻃﺒﯿﻌﺘﺎ ﺟﺴﺪﺵ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ کوﺭﻭﺵ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﭘﯿﺪﺍﺷﺪﻩ؟


۲.ﺍﮔﺮ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﯾﮑﺘﺎﭘﺮﺳﺖ ﺑﻮﺩ ﭼﺮﺍ

ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺩﺭ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪﺍﻭ ﻣﯿﺪﻭﻧﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ " ﻣﺮﺩﻭﮎ" ﺑﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺑﻞﺭﻭ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎ ﯾﺎﺭﯼ ﺍﻭ ﺑﺎﺑﻞ ﺭﺍ ﻓﺘﺢﮐﺮﺩﻩ ؟


۳.ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻭ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵﻧﯿﺴﺖ

ﺳﻌﺪﯼ ﺣﺎﻓﻆ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻌﺮﺍ ﻧﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﮐﺒﯿﺮ ﻧﺒﺮﺩﻥ؟ ﻣﮕﺮ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩﺍﺳﺖ؟!

ﭼﺮﺍ ﺣﺘﯽ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺑﺶ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟

ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﻭﺣﮑﻮﻣﺘﻬﺎﯾﯽ ﻗﺒﻠﺘﺮ ﺍﺯ.ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿﺎﻥ ﻭﺑﻌﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩﻩ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻤﯽﺩﻭﻧﺴﺘﻪ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﭼﻪ ﮐﺴﯿﻪ؟ ﺩﺭﯾﻎ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺑﯿﺖ ﺷﻌﺮ!


۴.ﺍﮔﺮ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﻌﺮﻭﻑ و بزرگ ﻭﺑﺎ ﻋﻈﻤﺘﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺨﺼﯽ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ نمیﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ ﯾﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺟﺪﺍﺩﺵ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺎﺷﻪ؟


۵.ﺁﺛﺎﺭ ﺍﻣﭙﺮﺍﻃﻮﺭﯼ ﺭﻭﻡ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺍﺭﻭﭘﺎ، ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽﺟﺰﺍﯾﺮ ﻣﺪﯾﺘﺮﺍﻧﻪ، ﺩﺭ ﺷﻤﺎﻝ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎ، ﺩﺭ  ﻣﺼﺮ ﻭ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﻭ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﻡ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﻣﭙﺮﺍﻃﻮﺭ ﺑﺮﺗﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ

ﺍﻣﺎ ﺁﺛﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﮐﺒﯿﺮ ﮐﻪ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻧﺶ ﻣﺪﻋﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺳﯿﺎ ﻭ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎ ﺯﯾﺮ ﻓﺮﻣﺎﻧﺶ ﺑﻮﺩﻩ ﺩﺭﻫﯿﭻ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺟﺰ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﯿﺪ ﺍﯾﺮﺍﻧﻤﻮﻥﺣﺘﯽ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺍﯼ،ﺳﺘﻮﻧﯽ،ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺎ ﻣﺎﻝ ﺩﻭﺭﻩ ﮐﻮﺭﻭﺷﻪ

ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﺸﻪ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺍﻣﭙﺮﺍﻃﻮﺭیش ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺷﻪ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺗﻤﺪﻧﺶ ﻫﯿﭻ ﺍﺛﺮﯼ ﺩﺭ ﻣﺴﺘﻌﻤﺮﺍﺗﺶ ﻧﺒﺎﺷﻪ؟


 ۶.ﻧﮑﺘﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﯽ ﺁﺛﺎﺭ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺍﻻﻥ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﺟﺪﯾﺪﻩ ﻭ ﻣﻨﺒﻌﺸﻮﻥ ﺗﺎﺭیخ ﻫﺮﻭﺩﻭﺕ ﻭ ﻧﻘﻞ ﮔﺰﻧﻔﻮﻥ ﻫﺴﺘﺶ ﮐﻪ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭﺑﻌﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪﮐﺸﻒ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﮐﻮﺭﻭﺵ، ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺎﻡ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﻣﺎﺩﺭﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ‏(ﻉ‏) ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﮐﻮﺭﻭﺵ، ﮐﺸﻒ ﻭترﺟﻤﻪ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻫﺮﻭﺩﻭﺕ ،همه ﺩﺭ ﯾﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺗﺒﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ؟! ﭼﻄﻮﺭ ﻣﻘﺒﺮﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻮﺩﻩ ﯾﻬﻮ ﺗﻮﺳﻂ ﮐﺎﺷﻒ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻘﺒﺮﻩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﯿﺸﻪ؟ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﭘﻬﻠﻮﯼ ؟ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺷﻨﺎﺳﺎﯼ ﺑﺎﻫﻮﺵ ﻗﺒﻠﺶ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩﻥ؟  ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺿﺎ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺍﺳﻢ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻛﻮﺭﺵﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦﻧﺎﻡ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺮﺍﻧﺸﻮﻥ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺳﺎﯾﺮ ﺍﺳﺎﻣﯽ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻧﺘﻮﻥ ﺑﮕﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﺷﺨﺼﯽ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺟﺪﺍﺩﺵ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺎﺷﻪ؟


۷.ﭼﺮﺍ ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺗﻘﻮﯾﻢﻫﺎﯼ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﺛﺒﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﻦ


ﺍﯾﻦ همه نﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﮔﺮﺍﻧﻪ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍن و.ﺯﻧﻬﺎ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺟﻤﻼﺕ ﺭﻭ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻭ ﮐﺪﻭﻡ ﻣﻨﺒﻊ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻦ؟

ﭼﺮﺍ ﻓﻘﻂ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻓﺎﺭﺳﯿﺸﻮﻥ ﺩﺳﺖ ﻣﺎ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﺗﻮ تلگرام و واتس؟ ﻟﻄﻒ ﮐﻨﻦ منبع ﭘﺎﺭﺳﯽ ﯾﺎ ﻋﺒﺮﯼ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﺷﻢ ﺫﮐﺮ ﮐﻨﻦ ﻣﺎ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﮐﯽ ﺑﻮﺩﻩ!

اصلا چرا هروقت  اسمی از  کوروش  برده میشه پشت سرش اونو دقیقا در مقابل اسلام قرار میدن؟!

اینهمه مطلبی که در مورد کوروش ساخته میشه؛ به نظر میرسه که در ابتدا میخواد یک شخص ایرانی رو از هویت و گذشته خودش آگاه کنه ولی در اصل یه جوری طراحی میشه که ابتدا رگ غیرت ایرانی رو به جوش بیاره و بعد بدون اینکه هیچ ربطی به اعتقاد یک مسلمون داشته باشه  میاد اونا رو در مقابل هم قرار میده؛


 یعنی به عبارت دیگه این مدل متون کاملا موذیانه باور خواننده رو به نحوی طراحی و برنامه ریزی میکنه که شخص خواننده  ایرانی حتما باید یکی از این دو رو انتخاب کنه :

  یک :یا مسلمون باشه و ضد هویت و فرهنگش

  دو: یا اینکه اعتقادشو بزاره کنار و بچسبه به  تاریخ و هویتش.


 در هر صورت کاری به شخص کوروش نداریم ، ولی آدم باید شک کنه که این همه مطالب قشنگ قشنگ که در مورد کوروش و اونهم بیشتر  توی اینترنت و برنامه های گروهی ساخته و پرداخته میشه؛  چرا تا قبل از این جایی شنیده نشده بوده؟ چرا هیچ منبع و ماخذی نداره؟ چرا دقیقا در آخرش در تقابل با اعتقادات مسلمونها قرار میگیره؟

 ﭼﺮﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺭﻭ یهودی ﻫﺎ ﺑﺴﺎﺯﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺪﻥ؟ ﭼﺮﺍ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﯾﻮﻧﺎﻥ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﮐﻨﻦ؟


  [ﻫﯿﻨﺘﺲ، ﻭﺍﻟﺘﺮ، ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﭘﺮﻭﯾﺰ

ﺭﺟﺒﯽ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ۱۳۸۷،ﺻﻔﺤﺎﺕ

 ۳۴۷ ﻭ ۳۴۸ ﻭ ۳۵]



۰ نظر ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۷:۵۶
حسین فتحی